تحولات لبنان و فلسطین

مراسم دومین شب از شب‌های قدر رمضان سال ۱۴۰۱ نیز گذشت. شبی که با بارش باران رحمت الهی در صحن و سرای امام مهربانی‌ها همراه بود و خبر از شبی پر از گشایش و بخشش می‌داد؛ شبی که منزل و مقصودش بخشیدن و بخشیده شدن تا رسیدن به شب قدر دیگر است.

شبی از جنس رحمت

آغازی در پناه مهربانی‌
در رواق امام خمینی(ره) جمعیت منتظر شروع دعا بود و همه هوای هم را داشتند تا شاید بتوانند به نیت خدمت‌رسانی به میهمانان ثامن‌الحجج(ع) برای خود توشه خیری جمع کنند. پسر جوانی دست پیرمردی را گرفته بود تا به راحتی از بین جمعیت عبور کند و پیرمرد با دعای عاقبت به خیری برای جوان، او را بدرقه می‌کرد. یا زائرانی که به خادم‌ها کمک می‌کردند تا فرش‌ها را از زیر باران جمع کنند.
دعای جوشن کبیر با سلام و صلوات آغاز شد. صدای مداح در رواق با گفتن «اللهم انی اسئلک...» ‌پیچید و جمعیت هماهنگ با مداح زیر لب دعا را زمزمه کردند و تک‌تک اسماء‌الله را صدا زدند. مردی با محاسن سفید با گفتن «یا خیر الغافرین ...» با شانه‌هایی لرزان از اشک درخواست بخشش از خداوند را داشت و جوانی با رسیدن به اسم اعظم «یا سریع الحساب...» بیشتر بر حال خویش می‌گریست. یکی دلش با «یا جمیل یا دلیل...» لرزید و دیگری با گفتن 
«یا صریخ المستصرخین...». 

نشانه رحمت جاری
خارج از رواق‌های سرپوشیده حرم، حال و هوای دل‌های بارانی زائران در صحن‌ و سرای امام مهربانی در این شب و در زیر بارش رحمت الهی، رنگ دیگری داشت. جمع زیادی زیر باران ایستاده یا نشسته دعا را نجوا می‌کردند. اگر کسی در گوشه‌ای پناهی 
پیدا کرده بود در وسعت جایی که داشت دیگری را میهمان می‌کرد تا با هم بتوانند در پناه یک سقف کوچک دعا را قرائت کنند. انگار مهربانی آسمان و امام به دل‌ها هم سرایت کرده است.
فرازهای پایانی دعا، بارش باران تندتر می‌شود. می‌گویند یکی از لحظات استجابت دعا، لحظه بارش باران است. بیشتر افراد دعا را ایستاده و با دستانی پر از نیاز و تمنا، زیر باران خواندند تا بلندای دستانشان در این شب بندگی کمی بیشتر به آسمان 
نزدیک شود. 
نوبت قرآن به سر و بیان حوائج و خواسته‌ها شد. هر کسی برای اجابت خواسته‌اش در این شب، خدا را به خاص‌ترین بندگانش قسم داد. یکی به سر شکافته علی(ع) و انتظار یتیمان کوفه و دیگری به عصمت زهرای مرضیه(س). مثل همیشه امام حسین(ع) و شهدای کربلا گل سرسبد دل‌هایی بود که بزرگی را برای بخشش واسطه بین خودشان و خدا می‌دانستند.
نوبت به علی‌ بن موسی(ع) که رسید، همه از جا برخاستند و رو به سوی حضرت دست بر سینه گذاشتند. حال همه دگرگون شد و دل‌ها گرداگرد گنبد به پرواز درآمدند تا دست‌ها پلی ‌شوند به سمت آسمان. 
دعا به پایان رسید و دل‌های بسیاری با مناجاتی که در پناه امام هشتم(ع) داشتند کمی آسوده‌تر شدند. چون می‌دانستند مناجات، تمنای نجات است و عیارش هر چقدر که باشد، فرصتی است برای 
با خدا بودن.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.